- ۲ نظر
- ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۱:۳۳
روزی روزگاری محمود خان جوزانی به رسم مرگانان برای شکار بزکوهی به ارتفاعات روستا میرود او بعد از شکار و طی مسافتی در مسیر بازگشت(له بنه زائی یا زاوی جوزانه ) تصمیم به استراحت و رفع خستگی می گیرد شکار را بر زمین میگذارد تا نفسی چاق کند ناگاه متوجه حضور چیزی میگردد به اطراف که می نگرد هرچی ( هرچ در زبان کرمانجی به معنای خرس است ، خرس قهوه ای موجود در مناطق کوهستانی بین قوچان و درگز که حیوانی فوق العاده باهوش میباشد) می بیند ترس بر وجودش غلبه می کند با خود کلنجار میرود که خدایا چه چاره ای کنم تا از این موقعیت رها شوم اگر فرار کنم ممکن است این هرچ بزرگ و پرمو مرا از هم بدرد .
ناگاه در ذهنش جرقه ای روشن میشود و نقشه ای میچیند سپس بر جای خود میماند و آرام آرام هیزم ها را روی هم انباشته و آتشی درست میکند در همین حین هرچ به او نزدیک میشود و به تقلید از حرکات مامود خان می پردازد آنچنان که مامود برای امتحان هرچ هر کاری میکرد تا ببیند عکس العمل هرچ چگونه است گاهی سرش را می خاراند گاهی پشتش را و ... و حیوان به تقلید همچنان ادامه می داد
مامود خان لاشه بزکوهی را پاره کرد و چربی های گوشت را کند و شروع به مالیدن چربی ها به بدن خود کرد و هرچ هم همانگونه کرد که مامود خان انجام میداد
تا آنجا که جثه بزرگ هرچ پر از چربی لاشه ی بز کوهی گردید .
اکنون موقع آن شده بود که نقشه اش را عملی نماید آنگاه از داخل آتش چوبی برداشت و آتش را به بدن خود نزدیک کرد هرچ هم آتشی برداشت و به بدن خود چسباند ناگاه آتش بدن پر مو و پرچرب هرچ را فرا گرفت و جیغ و ناله ی هرچ در آن دره پیچید و به آسمان رفت و پا به فرار گذاشت .
بدین ترتیب بود که مامود خان از این موقعیت خطرناک جان سالم به در برد.
بزرگ بخشی استاد ملا محمد جوزانی پدر مرحوم استاد نورمحمد آذری بود که خدمات شایانی را برای اهالی روستای جوزان به انجام رسانید استاد درسنین جوانی بعد از فوت همسرش جوزان را ترک و به همراه چند تن دیگر عازم ترکمنستان فعلی یا شوروی سابق میشود در آنجا یاران خود را ترک گفته و به مدت پانزده سال در نزد شخصی فرهیخته که از هنر بالایی در زمینه طبابت سنتی و موسیقی ترکمنی برخوردار بود ، مشغول به کار میشود و پس از پانزده سال بنا به گفته خودش که تمام فنون طب سنتی و سبک و سیاق نواختن ساز دوتار را فرا گرفته بود بعد از رحلت استادش شوروی سابق را ترک و عازم سرزمین مادری خود روستای جوزان می شود تا آنچه را که در زمان جلای وطن و در قربت فرا گرفته بوده به مردم خود منتقل نموده و در خدمت همشهریانش قرار دهد لذا مجددا در جوزان تجدید فراش کرده و با دختری بنام زهره خانم دختر مورد علاقه اش ازدواج می نماید که ثمره این ازدواج سه پسر و دو دختر بوده است که پسرانش بنامهای استاد نورمحمد ، طاهر و قربان بوده اند . که هر کدام از فرزندانش در زیر نظر پدر مقداری از علوم استاد را فرا گرفتند.
استادطاهر آذری پدر شهید آذری به روستای کوران کردیه نقل مکان کرده و در آنجا نیز دارفانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت و استاد قربان آذری نیز به شهرستان قوچان نقل مکان کرد و مدتی را در آن دیار به شغل شرافتمند آرایشگری در سرای امروزی پاساژ فعلی زیتون در شهر قوچان ، مشغول به خدمت به مردم بود و بدون داشتن فرزندی دارفانی را وداع نمود و اما فرزند دیگرش استاد نورمحمد آذری جوزان در روستای جوزان باقی ماند و خدمات شایانی را به مردم منطقه ازجمله روستاهای شیرزن آبجهان رهورد آسی بلاغ قره چه و...ارائه نمود به طوری که کمتر کسی در این مناطق از خدمات استاد بی بهره ماند و اکثر قریب به اتفاق مردم این روستاها استاد را میشناخته و به آن مرد بزرگ و بی ادعا احترام میگذاشتند.
استاد نور محمد آذری دارای چهار فرزند ذکور بنامان استاد علی محمد ، استاد محمد ، علیرضا و محمدرحیم بوده که علیرضا درهنگام دفاع از وطن در زمان جنگ تحمیلی به اسارت در آمد و مدت مدیدی را در اسارت بسر برد
فرزندان استاد ملامحمد جوزانی در کنار پدر دستی در هنر نوازندگی دوتار داشتند که متأسفانه بنا به دلایل نامعلومی نتوانستند تمام علوم و فنون پدر را فراگیرند و به قول بزرگان روستا هنر و علوم استاد چونان رازی بزرگ در سینه آنمرحوم باقی ماند و آنهمه استعداد با وی به زیر خاک رفت و اما دریغ و آه که راه بزرگ بخشی جوزان با آنهمه آوازه بی رهرو ماند .
روستای جوزان کنونی که در آن ساکنیم دارای سرگذشت پر فراز و نشیبی از بدو پیدایش تا به عصر حاضر بوده است .
در روزگاران قدیم که مکانی جنگلی با انواع گونه های گیاهی و پر از درختان تنومند مرخ ( ارس ) و گونه های حیوانی نظیر پلنگ - بزکوهی - کبک و... بوده است
با توجه به قرار گرفتن در مسیر شاهراه آسیایی محل تشکیل حکومت های عهد باستان نظیر اشکانیان و دیگر حکومت های معاصر ، در قوچان و توابع آن من جمله روستای جوزان که درزمانهای قدیم نخجیرگاه مناسبی برای شاهان ادوار مختلف بوده است.
و بنابر روایتی که پیش تر در کانال توضیح داده شد حاتم ، بزرگ طایفه ی کل محمد جوزانی ، این منطقه را به عنوان پاداش و به پاس شجاعت خود از شاه زمان خود گرفته و با ایل و عشیره اش در این منطقه سکنه گزید و سپس طایفه ی مرتضی قلی بیگ نیز توسط حاتم بزرگ از درگز به جوزان نقل مکان کردند.
و بعد از چندی مامود خان از چناران بجنورد به همراه خانواده اش به کهنه قلعه ی جوزان نقل مکان کرده و صاحب اولاد و فرزندان بسیار گشت که هم اکنون یکی از طایفه های بزرگ روستای جوزان محسوب میشود .
در این دوره از زمان طوایفی از جمله نیجیر - حسینقلی - تزه گل - جعفرقلی - خداداد - حسن خوین - حاج عبدالرسول از طائف عربستان و ... در این روستا زندگی میکنند.
با اجتماع بزرگ این طوایف در جوزان و در فرار و نشیب تاریخ در بحبوحه ی تاسیس انواع امپراطوری های عهد باستان و تاثیر آن بر مردمان این طوایف در طول سالیان متمادی روایات و داستانهایی از سبک زندگی این مردمان در ادوار مختلف شکل گرفت که سینه به سینه از نسلی به نسل بعد انتقال یافته است .
گروه پژوهشی تاریخ جوزان با تحقیق و پژوهش در حیطه ی تاریخ روستا سعی در کند و کاو تاریخ مردم در گیر و دار حوادث تاریخ ، برای بدست آوردن هویت ،عقبه و جایگاه درخور از هیچ گونه تلاشی فروگذار نخواهد کرد که این امر مهم نیازمند همکاری تک تک اهالی محترم روستای جوزان می باشد که در این راه میتوانند یاریگر گروه پژوهشی تاریخ جوزان باشند.
از دوستان علاقه مند به مبحث تاریخ جوزان دعوت میشود تا به تیم تحقیقاتی کانال جوزان نیوز به آدرس تلگرامی jozanema@ بپیوندند.
در راه رسیدن به این مقصود لازم نیست به جای دوری سفر کنیم و یا با شخص ناشناسی روبرو شویم فقط کافیست که هر یک از ما اهالی روستای جوزان ، از بزرگان خانواده ی خود در مورد تاریخ جوزان پرس و جو کرده و نتیجه ی آن را حداقل در قالب یک فایل صوتی ضبط شده از سخنان این بزرگواران را در اختیار تیم مدیریت کانال جوزان نیوز قرار دهیم تا به یاری همدیگر و با جمع بندی و نگارش این مطالب تاریخ صحیحی از مردمان این دیار ارائه دهیم
شایان ذکر است اطلاعاتی که شما دوستان گرامی در اختیار تیم پژوهش تاریخ جوزان قرار میدهید در صورت تمایل با نام خودتان در سایت ثبت خواهند گردید.
مانا باشید و سرافراز ....
جوزان بلاگ کانون تاریخ و فرهنگ مردم کرمانج روستای جوزان
💧داستان لباس نظامی "صدام حسین"
💎ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ" ، ﺍﻣﻴﺮ ﻛﻮﻳﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ می نویسد :
زمانی ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍی ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﻓﺘﻴﻢ ؛
ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ برساند ؛
ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ حالی ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ کوبایی ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ؛
ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ :
ان شاء اﻟﻠﻪ ﺳﻔﺮی ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ،
ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ : ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺘﻤﺎً می آﻳﻴﻢ...
ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎل ۱۹۹۰ زمانی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎی نظامی بعثی ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ...
ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ نظامی نمی پوشید؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ ﻣﺮﺩی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمی بینیم،
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎمی می پوﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ایرانی ها ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
صدّام ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﻟﺒﺎس نظامی بود
هدیه به روح همه سلحشوران عرصه ایثار و حماسه الخصوص شهدای عالیقدر روستای جوزان
🌹
#جوزان_بلاگ پایگاه خبری ، اجتماعی و فرهنگی روستای جوزان ، بخش باجگیران
با عرض سلام خدمت تمام دوستان و عزیزان کرمانج زبان جوزانی با توجه پیشرفت تکنولوژی وتلاش اقوام مختلف در سراسر جهان برای اشاعه ی فرهنگ بومی و محلی خویش بر بستر شبکه ارتباط جهانی و با سهولت ارتباطات، نیاز شدیدی احساس شد تا با ایجاد یک پایگاه اطلاع رسانی ما نیز به شناساندن هویت،تاریخ و آداب و رسوم محلی،در وهله ی اول به خودمان وسپس به دیگران بپردازیم لذا از تمامی اهالی و دوستان خواهشمندم در این زمینه به یاری همدیگر بشتابید تا با ایجاد دوستی ها و همدلی ها در راستای یک زندگی بهتر گام برداریم.
شما می توانید با ارسال متن ، عکس ، فیلم و خاطره نویسی و...پیرامون موضوعاتی همچون ،روستا و اقتصاد مقاومتی، سبک زندگی روستا ، خانواده، روستا ، مسجد و روستا، فعالیت های فرهنگی – هنری در روستا و ، معرفی مشاهیر و استعدادهای برتر فرهنگی-هنری و ورزشی روستا و موضوع آزاد ...به معرفی روستا بپردازید.
ازنظرات و پیشنهادات خلاقانه شما که باعث جذاب تر شدن کانال خواهد شد کمال استفاده را خواهیم برد
" با سپاس فراوان از تمامی اهالی روستای جوزان "
در این دنیای پرهیاهو که مردمان در «بهشت نادانی» زندگی میکنند برای من هنوز هم شیهه ی اسب سردار حاتم که در میان کوهستان های قره لکه و شاه داغی جوزان می پیچید و با باد هم نوا می شد با ارزش است
و داستان های محمودخان که در جنگل های سرسبز این سرزمین مادری مان جوزان بود می ارزد به زر های نزد بی ارزان
و غیرت و همت و شجاعت و ناموس جوزان برایم می ارزد
آری برایم می ارزد که بیاویزم با روزگار تا مگر بتوانم نامی از جوزان در کور سویی از نور بیابم و بر سر زبان ها افکنم
آفرین بر غیرت و شجاعت و همت شیرمردان کورد کرمانج این سرزمین به هنگامه ی رزم با دشمنان ، آن هنگام که زیر سم اسبان ازبکان و ترکمانان و مغولان و ترمان ها و سالدات های روس این دشمنان غارتگر ، سرزمینمان پایمال شد محمود خان جوزانی سر هفت تن از سالداتهای روس را از تن جدا کرد تا انتقام خون پاک فرزندان این سرزمین را از دشمن بگیرد .
آن هنگام که رژیم بعث عراق قصد دست اندازی به سرزمین مان کرد این خون چهارده تن از شیرمردان کرمانج جوزان بود که بر خاک شلمچه ، ماووت ، شوش ، سوسنگرد ، فکه ، پنجوین ، مهران ، سردشت و ... فرو ریخت
آن هنگام که تروریسم به جان مردم سرزمینمان ایران افتاد این خون سه تن از شیرمردان کرمانج جوزان بود که بر زمین غریب و غریبستان چابهار فرو ریخت .
اینجا سرزمین مرزداران و پهلوانان رزم آئینی چوخه همچون جهان پهلوان حجت رهنماست که سالها در میادین چوخه ، جودو و کوراش خراسان ایران و جهان سروری کرد .
به راستی اینجا سرزمین خرد و فرهنگ و شجاعت است .
سرزمینی که مردمان مهربانش با دستان پینه بسته و دلی سرشار از عشق به یاری یزدان هم نوایت خواهند شد .